من نمیگویم درین عالم
گرم پو، تابنده، هستی بخش
چون خورشید باش
تا توانی
پاک، روشن
مثل باران
مثل مروارید باش فریدون مشیری
موضوعات مرتبط: باران در شعر فارسی ، ،
برچسبها: اشعار شاعران بزرگ برای باران , اشعار باران , شعر زیبا برای باران , اشعار موضوعی , شعر در وصف باران ,
زير باران بيا قدم بزنيم
حرف نشنيده اي به هم بزنيم
نو بگوييم و نو بينديشيم
عادت كهنه را به هم بزنيم
و زباران كمي بياموزيم
كه بباريم و حرف كم بزنيم
كم بباريم اگر، ولي همه جا
عالمي را به چهره نم بزنيم
چتر را تا كنيم و خيس شويم
لحظه اي پشت پا به غم بزنيم
سخن از عشق خود بخود زيباست
سخن عاشقانه اي به هم بزنيم
قلم زندگي به دست دل است
زندگي را بيا رقم بزنيم
«سالكم» قطره ها در انتظار تواند
زير باران بيا قدم بزنيم مجتبي كاشاني
موضوعات مرتبط: باران در شعر فارسی ، ،
برچسبها: اشعار شاعران بزرگ برای باران , اشعار باران , شعر زیبا برای باران , اشعار موضوعی , شعر در وصف باران ,
آخرین برگ سفرنامه ی باران
این است
که زمین چرکین است شفیعی کدکنی
موضوعات مرتبط: باران در شعر فارسی ، ،
برچسبها: اشعار شاعران بزرگ برای باران , اشعار باران , شعر زیبا برای باران , اشعار موضوعی , شعر در وصف باران ,
در اين دنيای دَرَندَشت
هر چيزی به نحوی بالاخره زندگی میکند.
باران که بيايد
بيد هم دشمنیهای خود را با اَرّه
فراموش خواهد کرد. سیدعلی صالحی
موضوعات مرتبط: باران در شعر فارسی ، ،
برچسبها: اشعار شاعران بزرگ برای باران , اشعار باران , شعر زیبا برای باران , اشعار موضوعی , شعر در وصف باران ,
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است ... سهراب سپهری
موضوعات مرتبط: باران در شعر فارسی ، ،
برچسبها: اشعار شاعران بزرگ برای باران , شعر درباره باران , شعر زیبا برای باران , اشعار موضوعی , شعر در وصف باران ,
باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسیهای شبانه
میخورد بر مرد تنها
میچکد بر فرش خانه
باز میآید صدای چک چک غم
باز ماتم
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمیدانم، نمیفهمم
کجای قطرههای بی کسی زیباست؟
نمیفهمم، چرا مردم نمیفهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت میلرزد
کجای ذلتش زیباست؟
نمیفهمم
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسر و پروانههای مردهاش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد؟
نمیدانم
نمیدانم چرا مردم نمیدانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست؟
نمیفهمم
یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مُرد
کودکی ده ساله بودم
میدویدم زیر باران، از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچههای پست شهر آرام جان میداد
فقط من بودم و باران و گلهای خیابان بود
نمیدانم
کجای این لجن زیباست؟
بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا، از برای مردم زیبای بالادست
و آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد... کارو
موضوعات مرتبط: باران در شعر فارسی ، ،
برچسبها: اشعار شاعران بزرگ برای باران , شعر درباره باران , شعر زیبا برای باران , اشعار موضوعی , شعر در وصف باران ,
در زد کسی انگار که مهمان داریم
در سفره گرسنگی فراوان داریم
امروز پدر ابر زیادی آورد
مانند همیشه شام باران داریم
موضوعات مرتبط: باران در شعر فارسی ، ،
برچسبها: اشعار شاعران بزرگ برای باران , شعر درباره باران , شعر زیبا برای باران , اشعار موضوعی , شعر در وصف باران ,
در سمت توام
دلم باران ، دستم باران
دهانم باران ، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پا گشا می کنم ...
هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند
یاد تو کوران می کند ...
هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود ...
کاش من همه بودم
کاش من همه بودم
با همه دهان ها تو را صدا می زدم ...
کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام ...
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست
زندگی همین حالاست...
زندگی همین حالاست... محمد صالح علاء
موضوعات مرتبط: باران در شعر فارسی ، ،
برچسبها: اشعار شاعران بزرگ برای باران , شعر درباره باران , شعر زیبا برای باران , اشعار موضوعی , شعر در وصف باران ,